همة اين انواع سهگانه داراي اسباب و علل طبيعي و عادي هستند كه ما نميفهميم يا نميتوانيم، زيرا تمرين نكردهايم.
اما همة كارهاي خارق عادت چنين نيستند؛ يعني همه مستند به اسباب طبيعي عادي نيستند، بلكه بعضي واقعا خارق عادت است. مانند خبر دادن از غيب و به خصوص آينده و نيز تأثيرگذاري در دوستيها و دشمنيها و گرهزدنها و گرهگشاييها و بيمار ساختن يا خواباندن اشخاص و احضار ارواح يا حركت دادن اجسام با اراده كه اين كارها از اصحاب رياضت، ديده شده و قابل انكار هم نيست.
بعضي را خود ديدهايم و برخي را كساني كه سخنشان قابل تشكيك نيست، نقل كردهاند و هم اينك مرتاضان فراواني در ايران و هند و ديگر كشورها هستند كه از اين كارها ميكنند.
اگر خوب در رياضات اين گروه و تجربههاي عمليشان با همة تنوعي كه دارند دقت كنيم، بايد بگوييم اين كارها همه مستند به «قوة اراده» و «ايمان به تأثير» است. البته اراده تابع علم و اعتقاد است. اين ارادة تأثيرگذار گاه هميشه هست و گاه در ظرف شرايط خاصي پيدا ميشود. شرايط خاص مثلاً در جاي خاصي با مركّب خاصي مطلب خاصي نوشته شود كه در تأثيرگذاري در دوستيها و دشمنيها چنين است، يا ورد خاصّي (عوذه) خوانده شود و ... . همة اين شرايط براي پيدا شدن آن ارادة تأثيرگذار است، زیرا علم اگر يقيني باشد، براي حواس آدمي مشاهدة متعلقش را به ارمغان ميآورد و صحت اين ادعا قابل آزمون است.
کافي است به خود تلقين كنيد كه چيزي يا شخصي در جايي حاضر است. به اين صورت كه جز اين مطلب به چيزي نينديشيد و هيچ شكي هم به خود راه ندهيد. در اين صورت آن شيء يا شخص را آنچنان كه در نظر داشتيد، در برابرتان حاضر ميبينيد.
چنانكه بعضي پزشكان هم امراض خطرناك را با تلقين سلامتي به مريض درمان كردهاند.
حال اگر اراده قوي شود، ميتواند در ديگري همين اثر را بگذارد. بدون شرط يا در ظرف شرايط خاص.
از آنچه گفته شد، سه مطلب به دست ميآيد:
۱. ملاك در تأثير ارادة صاحب خرق عادت، علم قطعي اوست، ولي مطابقت اين علم با خارج لازم نيست. شاهد اين است كه كساني كه به تسخير ستارگان معتقد بودند، يقين به ارتباط با ارواح افلاك داشتند، با اينكه ميدانيم فلك وجود خارجي ندارد. از همين قبيل است آنان كه با ملك و شيطان خود را مرتبط ميدانند و اسمائي را از آنان واسطه قرار ميدهند و نيز همينگونه است كار صاحبان احضار ارواح. اينان هيچ دليلي بر حضور ارواح در غير از خيال و حسّشان ندارند، زیرا اگر روح در خارج حاضر ميشد، بايد همگان ميفهميدند و از اينجا جواب چهار شُبهه در باب احضار ارواح به دست ميآيد.
۲. صاحبان اين اراده دو گروهند:
الف. كساني كه در ارادهشان بر قوّت نفس خود تكيه ميكنند، مانند اصحاب رياضات، قهراً اين گروه مقدار تأثير ارادهشان محدود است، هم در خارج و هم از نظر نفس صاحب اراده. اين تأثيرگذاري اگر با گزارش گرفتن يا كمك جنّ يا ارواح يا نفوس باشد، كهانت ناميده ميشود و اگر با «دعوت» يا «عزيمت» يا «رُقْيه» باشد، سحر ناميده ميشود.
ب. انبيا و اوليا كه در تأثير ارادهشان بر پروردگار اتكا دارند، اهل عبودیت و بندگي خدا و صاحبان يقيناند و هيچ چيز را جز بهوسيلة خدا و براي خدايشان نميخواهند. البته اين اراده پاك است و از نفسي نشأت گرفته كه هيچ استقلال و رنگ تمايلات نفساني در آن وجود ندارد و فقط تكيهاش بر خداست و لذا چون خدايي است نه محدود است و نه مقيد. اين تأثيرگذاري اگر همراه تحدي (دعوت به آوردن مشابه) باشد، معجزه ناميده ميشود، چنانكه در مورد انبيا چنين است و اگر بدون تحدي باشد يا همراه دعاست كه استجابت دعا نام ميگيرد و يا نيست كه كرامت ناميده ميشود.
۳. اگر مطلب وابسته به «قوت اراده» شد و اراده از اين حيث داراي مراتب است، پس اين امكان وجود دارد كه برخي ارادهها اثر بعضي ديگر را خنثي سازد، چنانكه معجزه ميتواند سحر را ابطال كند يا برخي ارادهها در بعضي انسانها تأثير نگذارد، چنانكه در مورد خواب مغناطيسي و احضار ارواح كاملاً مشهود است كه مثلاً بعضي ارواح را هر كس نميتواند احضار سازد.
دانشهايي كه دربارة تأثيرات شگفتآور و خوارق عادت بحث ميكند، بسيار است و ارائة نظريهاي كامل دربارة اقسام آن و ارتباط اقسام بسيار دشوار است.
مشهورترين اين دانشها در ميان اهلش اين ۵ علم است:
۱. سيميا: دانشي كه دربارة چگونگي ترکيب كردن نيروهاي ارادي با نيروهاي مادّي خاصي براي دستيابي به تصرفات عجيب در امور طبيعت، بحث ميكند. تصرف در خيال كه «سحر العيون» ناميده ميشود، از بخشهاي همين دانش است. اين علم از بارزترين مصاديق جادوست.
۲. ليميا: دانشي است كه از چگونگي تأثير اراده به وسيلة اتصال صاحبش به ارواح قويّ عالي همانند ارواح موكل بر ستارگان و حوادث بحث ميكند. اين اتصال بهوسيلة تسخير آنها يا استمداد از جنّ انجام ميشود. اين دانش هم فن تسخير است.
۳. هيميا: دانشي است كه دربارة تركيب قواي عالم بالا با عناصر مادّه براي دستيابي بر تأثيرات عجيب بحث ميكند. اين همان دانش طلسمات است. توضيح اينكه ستارگان و اوضاع آسماني با حوادث مادي ارتباطاتي دارند كه اگر هماهنگ باشند، اثر ميكنند، مثلاً اگر اشكال آسماني مناسب با پديدهاي ـ همچون مرگ شخصي ـ با صورت مادي مناسبش تركيب شود، مقصود (مرگ آن شخص) تحقق مييابد و اين معناي طلسم است.
۴. ريميا: دانشي است كه از كيفيت به كارگيري قواي مادي براي دستيابي به آثارشان به گونهاي كه بر احساس ديگران خارق عادت جلوه كند، بحث ميكند و اين همان شعبده است.
۵. كيميا: دانشي است كه از چگونگي تبديل صورت عناصر به يكديگر (مثلاً مس به طلا) بحث ميكند.
اين پنج دانش را «علوم پنجگانة پنهان» مينامند. شيخ بهايي فرموده بهترين كتاب در اين ۵ علم كتابي بود به نام «كلّه سرّ» كه من در هرات ديدم و اين نام از حروف آغازين اين ۵ علم تركيب شده است؛ يعني كيميا، ليميا، هيميا، سيميا و ريميا.
از كتب معتبر در اين علوم خلاصة كتابهاي بليناس ورسالههاي خسروشاهي و ذخيرة اسكندري و سرّ مكتوم رازي وتسخيرات سكاكي و اعمال الكواكب السبعة حكيم طمطم هندي است.
از علومي كه به علوم پنجگانه فوق ملحق ميشود، علم أعداد و أوفاق است كه از ارتباطات اعداد و حروف براي مقاصدي استفاده ميشود. به اين صورت كه اعداد يا حروف مناسب را در جدولهايي سه در سه يا چهار در چهار يا بيشتر به ترتيب خاصي مينويسند و از همين علوم است دانش خافيه كه عبارت است از شكستن و تقسيم حروف مطلوب يا آنچه با آن مناسب است از ديگر اسما و بيرون آوردن اسامي فرشتگان يا جنّيان موكل بر امر مورد نظر يا خواندن در عزائمي كه از اين اسماء گردآمده است، براي دسترسي به مطلوب.
از كتابهاي معتبر در اين فن كتابهاي شيخ ابوالعباس توني و سيد حسين اخلاطي است.
از ديگر فنوني كه امروزه به اين علوم غريبه ملحق است، خواب مصنوعي و احضار ارواح است كه اينها هم ناشي از تأثير اراده و تصرّف در خيال است و كتابهاي فراواني دربارهاش نوشته شده است و نيازي به ياد كرد آنها نيست».
(پايان سخن علامه طباطبايي)
كمتر كسي به اين زيبايي و اختصار دربارة علوم غريبه سخن گفته و بدين جهت ما همة عبارت را ترجمة نسبتاً آزاد كرديم و اينك به پارهاي نكات اين گفتار اشاره ميكنيم:
۱. كارهاي خارق عادت دو دسته است، دستهاي از قبيل تردستي و چشمبندي است و واقعاً خارق عادت نيست، مانند شعبده و دستهاي واقعاً خارق عادت است، مانند سحر.
۲. هر خارق عادتي مستند به تأثير اراده است و يقين به تأثير و قوت اراده اين كارهاي عجيب را ايجاد ميكند.
۳. يك راه عملي به عنوان آزمون براي كشف تأثير ارادة قوي اين است كه انسان شخص يا چيزي را مدتي مورد توجّه تام خود قرار دهد، پس از مدتي آن را در برابر خود (در حاسّة خود) حاضر ميبيند. مراد از حاسّه، خصوص چشم نيست بلكه هر حاسّهاي است و اگر اراده قوي باشد، ميتواند آنچه را كه در حاسّه خود مييابد، در غير خود يعني در احساس او ايجاد كند.
۴. معناي ايجاد در حاسّه خود يا ديگران، همهجا حقانيت به معناي تحقق خارجي نيست.
۵. صاحبان اين ارادة تأثيرگذار دو دستهاند: گروهي بر قوت نفس خود متكياند. اينان كاهنان، ساحران، اهل تسخير و طلسم و ... ميباشند و گروهي بر پروردگارشان اتكا دارند، اينان انبيا و اوصيا و اوليايند و كار آنها معجزه و كرامت است.
۶. ارادة انبيا و اوليا فاني در ارادة الهي است و لذا نه محدود است و نه مقيّد.
۷. فرق اعجاز و كرامت به تحدّي و عدم تحدّي برميگردد.
۸. ارادههاي مؤثّر ميتوانند با يكديگر به مقابله برخيزند و يكديگر را ابطال كنند.
سحر بـا معجزه پهلو نزند دل خوش دار | سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد[۱] |
۹. علوم غريبه فراوانند كه امّهاتشان ۵ علم است: سحر، تسخير، طلسم، شعبده و كيميا و ۴ علم ديگر به اينها ملحق است: علم اعداد و أوفاق و حروف، علم تكسير، خواب مغناطيسي و احضار ارواح.
۱۰. در همة اين علوم كتابهاي فراواني نوشته شده و قابل تعليم و تعلّم است و بهترين كتاب در زمينة علوم پنجگانه از نظر شيخ بهايي كتاب «كلّه سرّ» است.
بحث را در طي چند نکته پي ميگيريم
۱. آموختن برخي از علوم غريبه از ديدگاه فقهاي اماميه حرام است، مانند فراگرفتن سحر و يا احضار ارواح. اين بحث را فقها به مناسبت در مبحث «مكاسب محرمه» ذكر كردهاند. البته عناوين ثانوي در همه جا كاربرد دارد و از اينرو گفتهاند اگر روزي در جامعهاي سحر رواج پيدا كرد و بعضي بيدينان با اين حربة پوسيده به تضعيف دين پرداختند، گروهي بايد سحر را بياموزند تا بتوانند با آنان مقابله كنند، ولي اينگونه موارد نادر است و النادر كالمعدوم.
۲. در ميان كساني كه به سير و سلوك مشتهرند، گاه آگاهي و حتي استعمال و بكارگيري برخي از اين علوم ديده شده است، همانند شيخ بهايي، حاج شيخ حسنعلی اصفهاني، علامه طباطبايي و ...، ولي چون ميدانيم اينان فوق حدّ عدالتند و از كبيره بلكه از اصرار بر صغاير اجتناب دارند، بايد بگوييم از علوم غريبة محرّمه پرهيز داشتهاند. يا به فتواي خود برخي از اين علوم را مانند رمل يا كيميا حرام نميدانستهاند و يا به خاطر دفع مدعيان آن را فراگرفته بودند و جز در مواردي كه صلاح مينموده است، به كار نميبردند.
آنچه گفته شد به معناي تصحيح عملكرد آنان نيست، بلكه توجيهي بود براي آنچه واقع شده است، وگرنه حق همانطور كه بسياري از عرفا مانند استاد تصريح كردهاند، اين است كه اين علوم پايينتر از شأن آدمي است و اگر انسان طريق انسانيت را در پيش بگيرد، خودبهخود اين دانشها و بلكه برتر و بالاتر از آنها به او ارزاني ميگردد. حيف عمر آدمي است كه صرف علوم غريبه ـ اگرچه بخش حلال آنها ـ شود و لذا به نظر ميرسد همه يا بيشتر بزرگان که عرفان و اين علوم را داشتهاند، قبل از پرداختن به سلوك به آن علوم پرداخته بودهاند.
۳. اين علوم گاه خطرناك هم جلوه ميكند. مثلاً اگر كسي در راه تسخير جنّيان موفق نشود، خود مسخّر آنان ميگردد و بيچاره ميشود [۲].
هاله...برچسب : نویسنده : oloomegharibeh بازدید : 45